Monday, December 22, 2014
Saturday, December 20, 2014
Sexual Harassment in like a camel which eventually sit by your door, mine has settled.
Tuesday, November 25, 2014
What if...
Friday, November 7, 2014
How distance kills, second by second.
I remained silent, trying not to have the teary eyes.
Thursday, October 30, 2014
Tuesday, October 21, 2014
Unbearable uncertainty of being
Sunday, October 5, 2014
Sunday, September 28, 2014
Sentimentalism constipation
Saturday, September 27, 2014
پاییز 2014
1. براش نوشتم درد مهاجرت رنج تنهایی ه و حالا که با جفت ات میایی، باک ات نباشه.
سه روز ایت سرماخوردگی حسابی با پریود دردناک قاطی شده، توی اتاق جدید خوابگاه حس مورچه ی تنها را دارم. خوابگاه محیط غریبی دارد. یک گله جوان پرشور هجده نوزده ساله اند که تا صبح قیامت میکنند. احساس تعلق به زمان و مکان ندارم.
2. بهم تبریک گفت و برای موفقیت گیلاس شراب هایشان را بهم زدند، ذره ای خوشحال نبودم. موفقیت نصفه بدرد نمیخورد. گفت فکر میکردم مرحله اول را رد کنی، ته دلم فحش دادم که چقدر هم قاضی دقیقی هستی تو. با لبخند کج ته گیلاسم را درآوردم. میدانم از رقابت فرار میکنم. از رقابت متنفرم و زندگی عرضه رقابت دیوانه وار شده. نمیدانم چرا مغزم منفجر نمیشود.
3. خوشحال نیستم. حتی فکر دیدن آن سر دنیا در کمتر از دو هفته هم شادم نمیکند.
Sunday, July 13, 2014
Cross me cherry blossom tree, For you have witnessed it all
Friday, July 11, 2014
I'm not gonna blame me.
روزها که تمام به صندلی چسبیده ام، منتظر شب که پسر همسایه از کار برسد، بپرد روی سقف طبقه دوم و از درخت گیلاس بچیند، پرت کند سمت پنجره ام و گیلاس اول که افتاد کف اتاق، با نیش تا بناگوش باز بنشینم روی هره برای دوباره، دوباره. یک امیدی شده حضور گیلاسی اش در این روزهای خاکستری.
Mirror Mirror on the wall.
جلوی آینه قدی حمام به تنم خیره شده بودم. یادم آمد توی چاق ترین دوران زندگی ام با او بودم و هیچ کس بعد از او، به اندازه ی او تنم رو دوست نداشت.
Sunday, July 6, 2014
جولای دو هزار چهارده آسان بود؟
دلم یک تک نفره ی آرام میخواهد. بی حضور هیچ کس. بی همهمه ی ذهن اشفته ام. یک ذهن صاف، بی خط و نقطه. بی غصه ی آدم های دور. بی قصه ی تمام نشدنی کارهای ددلاین دار.
.
همیشه فکر میکردم آدم برون گرایی ام، چون بودم. حالا، انگار که بزرگ شده باشم، یک گوش دارم برای ویرانی های این روزها، یک گوش مهربان. و یک من خندان برای بقیه ی آدم ها. روکش شکلاتی خوشمزه کشیده ام رو تنم.
.
آسان نیست.